مناجات
الهی دلی ده که شوق طاقت افزون کند و توفیق طاعتی ده که به بهشت رهنمون کند
الهی نفسی ده که حلقه بندگی تو گوش کند و جانی ده که زهر حکمت تو نوش کند
الهی دانایی ده که در راه نیفتم و بینایی ده که در چاه نیفتم
الهی در سر آب دارم ، در دل آتش ، در باطن ناز دارم ، در دریایی نشستم که آنرا کران نیست ، به جان من دردیست که آنرا درمانی نیست ، دیده من بر چیزی آید که وصف آن بزبان نیست
الهی ای کریمی که بخشنده عطایی ،ای حکیمی که پوشنده خطایی ، ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی ، ای خالقی که راهنمایی ، ای قادری که خدایی را سزایی ، به ذات لایزال خود و به صفات با کمال خود و به عزت جلال خود و به عظمت جمال خود که جان ما را صفای خود ده ، دل ما را هوای خود ده ، چشم ما را ضییای خود ده و ما را آن ده که آن به
مناجات
خدایا
چگونه میتوانم روی به سوی تو آورم و زبان به حمد و ثنایت بگشایم در حالی که خود از کرده خویش آگاهم و چگونه میتوانم دوستدار تو باشم در حالی که بر عهد و پیمانی که با تو بستم وفا دار نبودم
بارالها
چگونه میتوانم طلب عفو و بخشش کنم در حالی که هنوز شعله های عصیان در درونم فروزان است
خدایا
چگونه میتوانم روی به بسوی تو آورم در حالی که هنوز اسیر هواهای نفسانی خویشم
بار الها
تو از علاقه من نسبت به خودت آ گاهی و میدانی که چقدر مشتاق رسیدن به توام ولی هر وقت که تصمیم گرفتم که بسوی تو بیاییم گناه بسراغم آمد و مرا از تو دور ساخت
خداوندا
همیشه آرزویم این بود که حتی برای یک روز هم که شده آنچه باشم که تو میخواهی و آنچه کنم که تو می پسندی و لی افسوس این نقس سر کش تا کنون مجال برآورده شدت این آرزو را به من نداه است